زندگینامه بانوی مجتهده، نصرت الملوک امین
نصرت الملوک دختر امین التّجار اصفهانی در سال 1266 هجری شمسی در خانواده ای اصیل و مذهبی در شهر اصفهان به دنیا آمد . او سنین کودکی را بر خلاف هم سن و سالان خود در تفکر وسکوت و دور از قیل و قال و بازی بچه ها گذراند . ولی از چهار سالگی به مکتب رفت این آغاز یادگیری علوم دینی و قرآن برای او بود او عاشق کتاب خواندن و تفکر بود و لحظات زیادی از عمرش را به مطالعه و یا خواندن قرآن می گذراند گویی در قرآن نشانی از بهشت را می یافت .
پس از چند سال، این حجم از کار و تحصیل برای او کفایت نکرد و او در جریان جلسات یادگیری قرآن این نکته را دریافت که زنان در بین خود نیاز به یک مجتهد دارند تا مسائل مربوط به ایشان را به خوبی درک کرده، احکامش را به راحتی استخراج و در اختیارشان قرار دهند .
پس از مدتی و با کسب اجازه و موافقت پدر، و در سن یازده سالگی آغاز به تحصیل علم به صورت جدی و هدفمند و با کمک معلمینی در منزل نمود وی در سن 15 سالگی با پسر عموی خود میرزا پسر معین التّجار اصفهانی ازدواج کرد اما از آنجائیکه شوق به علم و ادامه تحصیل در وجود او شعله می کشید، حتی پس از ازدواج و همزمان با به دوش کشیدن دو وظیفه خطیر همسرداری و مادری، لحظه ای از یادگیری و علم آموزی فروگذار نکرد . آقا میر سید علی نجف آبادی اولین استاد او در این مرحله بود که تا آخر نیز همراه ایشان بود تا مگر دل دریائیش را سیراب نماید .
او حتی پس از فوت چند فرزند بر اثر بیماریهای مختلف نیز ناامید و دست بردار نشد و همیشه به رحمت خداوند امیدوار و شاکر و شکرگزار او بود .
در نتیجه این مجاهدت ها و تلاش ها و این شب بیداریها به کشفیات و بسیاری است یافت تا جائیکه صدای مناجات دنیایش برگها و درختان و پرندگان و حتی سنگریزه ها را نیز با گوش دل می شنید از میان چندین فرزندی که به دنیا آورد تنها یکی از آنها برایش زنده ماند و شاید اینهم عرصه ی آزمایش دیگری از جانب خداوند بوده برای او، تا با سختی و داغ های پی در پی بتواند راه کمال را سریعتر بپیماید .
در سال 1314 ایشان اولین کتاب خود، یعنی کتاب اربعین الهاشمیه حفظ و ثبت چهل حدیث است، و به زبان عربی نوشته شده است تألیف می نمایند و این در حالیست که اجازه اجتهاد خود را از سه تن از علمای نجف دریافت کرده اند . حضرت آیت ا... محمد کاظم شیرازی، آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس) حوزه علمیه قم و حضرت آیت ا... ابراهیم حسینی شیرازی اصطهبانی سه تن از افرادی هستند که اجازه اجتهاد ایشان را صادر کرده اند .
در سال 1316 پس از ارسال یک نسخه از کتاب فوق الذکر برای نجف، آیت ا... شیخ محمدرضا نجفی به بانو اجازه ی روایت می دهند :
این سالها مصادف می شود با حکومت رضاخان و ترویج فساد و بی بندوباری توسط وی و کشیدن چادر از سر زنان و او به همین علت مشغول به پرورش و تربیت دختران مؤمنه و کوشایی که نمی خواهند در جامعه حضور یا بند می شود . زینب السادات همایونی یکی از این شاگردان است که به خوبی راه او را می پیماید و همراه و هم مسیر او در طیّ الباقی طریق می شود . او کتابهای زیادی را در طول سالهای 1316 تا 1329 تألیف می نماید که از جمله آنهاست اخلاق و راه سعادت بشر سیر و سلوک در روش اولیاء ،النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه ( که کتابی است مخصوص خواص به زبان عربی )وی در سال 1336 شروع به نگارش تفسیر پانزده جلدی مخزن العرفان می نماید که تا سال 1353 نیز به طول می انجامد . او با کمک برهی شاگردان در سال 1344 دبیرستان امین و پس از آن نیز در سال 1346 حوزه علیمه خواهران با نام مکتب فاطمه (س)، را تأسیس می نماید که نقش بسیار مهمی در تعلیم و تربیت دختران مؤمنه و انقلابی ایفا می کند .
پس از آن در سالهای مبارزات مردمی بر ضذ رژیم شاه با وجودیکه با تمام وجود ارزوی همراهی و همدمی با مردم را داشتند ولی به دلیل پیری و ضعف نمی توانستند به صورت عملی در صحنه باشند اما آثار، شاگردان و کارهای پیشین ایشان چون مدرسه و مکتب فاطمه (س) نقش مؤثری در این حرکت مرئمی ایفا می کنند . اما ایشان مسرور و شاگردان و کارهای پیشین ایشان چون مدرسه و مکتب فاطمه (س) نقش مؤثری در این حرکت مردمی ایفا می کنند . اما ایشان مسرور و شاکر خدا می شوند می شوند که با همان حال ضعف و بیماری، آنقدر زنده مانده اند تا طعم شیرین پیروزی اسلام را بچشند .
اما سرانجام در شب دوشنبه اول رمضان المبارک 1365 هجری شمسی در حالیکه کوله بار نورانی 95 سال تجربه، تلاش، علم اندوزی و عبادت و زهد را بر دوش دارند، چون قطره ای به دریا می پیوندند . آرامگاه ایشان در تکیه خانوادگیشان در تخت فولاد اصفهان و در کنار قبر حاج میرزا آقا معین التجّار اصفهانی به خاک سپرده شده است . خداوند روحش را با بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) محشور نماید .
منبع کتاب بانو امین انتشارات چلچراغ
نظرات شما: نظر
خوشبختی هر کس بسته به این است که اولاً به عالم طبیعت به چه نظر نگاه می کند یعنی روح او تا چه درجه تکامل کرده زیرا خوشبختی بیشتر مربوط به روح است و ریشه آن را در عقل و ادراک خود شخص بایست پیدا کرد البته عقل بشر بدون چراغ ایمان راه سعادت و خوشبختی خود را نمی شناسد، عقل اگر به همراهی ایمان به سوی سعادت حرکت نمود البته کامیاب خواهد شد و موفقیت نصیب او می گرد. ای خواهران و مادران عزیز اگر طالب سعادت و نیک بختی خود و خانواده می باشید و می خواهید کامیاب، موفق و مسرور باشید دل و سریره خود را از آلایش اخلاق زشت و صفات ناشایسته پاک گردانید و حسد و طمع و خودخواهی و بخل و کینه و آرزوهای بیجا و توقعات بی مورد را در خود راه ندهید، فساد اخلاقی و شهوت پرستی و عیاشی و بی عفتی و دزدی و دروغ و خیانت و صدها جنایاتی که امروزه بین مردم شایع گردیده از عدم ایمان به مبدأ و معاد است . کسی که دین و ایمان ندارد هرگز سعادت و خوشبختی نصیب او نخواهد شد.
بانو امین(کتاب روش خوشبختی)
نظرات شما: نظر
صحنه چهارم: مرد خسته، نهار نخورده و بی رمق است و این را کیف آویزان بر شانههایش می گوید. از خیابان که به کوچه میپیچد، نگاه پر خواهش پیرمرد همسایه و کیسه سنگینی که در دستهای اوست روی ذهن مرد آوار میشود. مرد خستگی را کنار می گذارد و با پیرمرد تا ته کوچه همراه میشود. پیرمرد یکریز دعایش می کند. مرد خوشحال است که برای خدا کاری کردهاست.
صحنه سوم: زن خسته است، هنوز نهار درست نکرده؛ از صبح که بیدار شده تا حالا یک نفس جارو زده، گردگیری کرده، شسته است و دوخته ولی هنوز کلی کار ناتمام باقی ماندهاست که صدای زنگ را می شنود. پلهها را پایین می رود. کارگر شهرداری است، یک لیوان آب خنک می خواهد. دلش می سوزد، بنده خداست و خسته شده در این گرما. با یک پارچ شربت خنک به دم در برمی گردد. یا حسین(ع) کارگر را که میشنود و تشکرهای او را، لبریز میشود از شادی، و خوشحال که برای خدا کاری کرده است.
صحنه دوم: مرد خسته و کوفته به خانه می رسد. سهم امروز او فقط بدبیاری بوده؛ دیر به محل کارش رسیده، رئیس از دنده لج با او حرف زده، قسطها عقب افتاده، انگار به همه عالم بدهکار است و حالا فقط طلبهایش را به خانه آورده. انتظار یک لیوان شربت خنک یا یک "خسته نباشید" که زیاد نیست!
صحنه اول: زن بیحال و وامانده است. بالاخره آشپزخانه سر و سامان گرفته، اتاقها جارو شده، لباس همسر و فرزندان را اتو زده و نهار را آماده کرده است و حالا فقط چشم به در منتظر است کسی اینهمه کار را فقط بیند. یک تشکر خشک و خالی هم کافیست.
صحنه صفــــــر: دو طلبکار بهم رسیدهاند؛ هر دو فقط خودشان را میبینند و انتظاراتشان را، انگار نه انگار که میشود برای رضای خدا هم کاری کرد!
دقایقی بعد خستگی مضاعفی رو گرده زن و مرد سنگینی می کند!
"خانه خوبان"
نظرات شما: نظر
"ملاصدرای شیرازی"
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا می شود
یتیمان را پدر می شود و مادر
محتاجان برادری را برادر می شود
عقیمان را طفل می شود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را...
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟؟؟
"آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟
نظرات شما: نظر
اگر خدایی نکرده در زندگی یک کاسه ترشی باشد عیب ندارد، آن را ترشی سفره حساب کن.
با حسنظن خود کار کن و بهره ببر. حسنظن چیز خیلی بزرگی است. خداوند در قرآن سوءظن را نهی کرده است. خال صورت، صورت را زیبا می کند؛ اگر در زندگی خال سیاهی دیدی، برای نشان دادن سفیدیهاست.
"حاج اسماعیل دولابی"
نظرات شما: نظر